شعر زیبایی درباره صلوات

          منتظر 
            بازدید : 1853
          سه شنبه 16 آبان 1391
           نظرات (1)
        

یک روز که پیغمبر ص از گر می تابستان

همراه علی ع میرفت درسایه نخلستان

دیدند که زنبوری از لانه خود زد پر

آهسته فرود آمد بردامن پیغمبر ص

بوسید عبایش را دور قدمش پرزد

بر خاک کف پایش صد بوسه دیگر زد

پیغمبر ص از او پرسید آهسته بگو جانم

طعم عسلت از چیست هر چند که میدانم

زنبور جوابش داد چون نام تو میگویم

گل میکند از نامت صد غنچه به کندویم

تایاد تورا هرشب چون گل به بغل دارم

هرصبح که بر خیزم در سینه عسل دارم

از قند و شکر بهتر خوشتر زنبات است این

طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این

آدرس:

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب

	این نظر توسط بسیجی گمنام در تاریخ 1392/09/06 و 23:26 دقیقه ارسال شده است

			سلام دوست عزیز از وبلاگتون خیلی خوشم اومد مشتاق شدم تبادل لینک کنیم اگر مایلید به من بگین با چه نامی شما رو لینک کنم ولطفا من رو با نام منتظر ظهور لینک کنید منتظر پاسختون هستم http://montazer-313.rzb.ir یا علی پاسخ : سلام،ممنون از حضورتون،شما لینک شدید.