loading...
فترت
منتظر بازدید : 850 شنبه 10 آبان 1393 نظرات (0)

 

- امشب را فرصت خواسته اند.

-  حتما برای عبادت!

آری… ولی من كه می گویم ترسیده اند امیر. می خواهند در تاریكی فرار كنند. نگهبان‌ها را زیاد كنم؟

احمق! كسی كه خون علی در رگهایش است نمی ترسد. این را فراموش نكن.

عمر سعد این جمله را گفت و از جا بلند شد.

پیروزی با ماست، چه امروز چه فردا.

در چهره و صدایش تردیدی پیدا بود كه .... 

 

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید....

منتظر بازدید : 404 شنبه 19 مهر 1393 نظرات (0)

به نام خدا

  دراین مطلب قصد دارم درباره شور و شعور حسینی بگم،برای درک ساده ی مطلب از یک مثال زیبا استفاده میکنیم:

   شور یعنی وسعت و شعور یعنی عمق،فرض کنیم یک محوطه به وسعت دریای خزر داریم اما با عمق یک وجب...آیا میتوان دراین همه آب شنا کرد و استفاده کرد؟حالا صرف نظر از خنکی آب و هوا.

   حالا فرض کنید که یک استخر داریم که با وسعت استاندارد برای مثال 200 متر مربع...دراین استخر عمق های مختلفی مثلا از 1 تا 4 متر داریم...آدم میتواند در این آب حسابی شنا کند و به قول معروف حالش را ببرد...

   درمورد امام حسین(ع) نیز چنین است...بعضی هستند که شور وصف ناپذیری دارند اما هنگامی که از آنها سوال شود که امام حسین کیست،خواهید که یا شناخت چندانی ندارند یا یک امام حسین برای خود بوجود آورده اند...

  حالا سوال این است که چقدر ما عمق داریم دراین موضوع؟چقدر ما امام حسین(ع) خود را میشناسیم؟همان حسینی که برای او میگرییم و عزاداری میکنیم؟...چقدر برای شناخت امام خود وقت گذاشته ایم؟

  حالا که با مثال بالا تفاوت شور وشعور را دریافتیم،سعی کنیم که وقت بیشتری برای شناخت امام خود بگذاریم...

   والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته...


منبع:این مطلب چکیده دریافتهای بنده از سخنرانی های حاج آقا دانشمند می باشد.

منتظر بازدید : 307 پنجشنبه 26 تیر 1393 نظرات (0)

   از جمله خطرها و آسیب هایی كه در عصر غیبت برای منتظران اتفاق  می افتد،‌ ملاقات گرایی است. بدین معنی كه شخص از وظایف خویش  غافل شود و مهم ترین وظیفه ی خود را دیدار امام زمان (عج) بپندارد و دیگران را تنها به تلاش برای دیدار، به عنوان برترین وظیفه  فرا خواند و ساده ترین خواب یا اتفاقاتی را ملاقات بینگارد. 

 

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/ro2ne30ymjr4jey2wh7.jpg

  پیامدهای این آسیب، یأس و نا امیدی، رویكرد به شیادان و مدعیان  دروغین ملاقات و دور ماندن از وظایف اصلی است.  مهم ترین راه درمان این آسیب، رویكرد به منابع و معارف ناب دین و  بررسی احوال و سیره ی تشرف یافتگان راستین می باشد تا بدانیم  وظیفه ی اصلی منتظران بیش از هر چیزی ایمان، تقوا، ‌تزكیه ی  نفس، خودسازی، انجام تكالیف فردی و اجتماعی و انتظار حقیقی به  همراه ورع و محاسن اخلاق می باشد.  داستان های معتبر و ارزنده ی فراوانی وجود دارد مبنی بر این كه  حضرت با برخی دوستداران خود دیدار دارد. داستانهایی درس آموز، تأثیرگذار، و احساس برانگیز... در این گونه ادعاها و نقل ها باید به شدت هوشیار و مراقب بود.هر ادعایی را از هر كسی نمی توان پذیرفت، چون «آن را كه خبر شد، خبری باز نیامد» نكته ضروری این است كه عاشق، زمینه ی آمدن معشوق را فراهم  می كند و خواسته ی او را گردن می نهد....

 

بقیه در ادامه مطلب...

 

منتظر بازدید : 282 یکشنبه 27 بهمن 1392 نظرات (0)

معلم یك كودكستان به بچه های كلاس گفت كه می خواهد یك بازی انجام دهند. او به آنها گفت كه فردا هر كدام یك كیسه پلاستیكی بردارند و درون آن به تعداد آدم هایی كه از آنها بدشان می آید سیب زمینی بریزند وبا خود بیاورند.
فردا بچه ها با كیسه های پلاستیكی به كودكستان آمدند. دركیسه بعضی ها دو، بعضی هاسه، و بعضی ها پنج سیب زمینی بود.
معلم به بچه هاگفت تا یك هفته هركجا میروندكیسه پلاستیكی را با خود ببرند.
روزها به همین منوال گذشت و كم كم بچه ها شروع كردند به شكایت از بوی سیب زمینی های گندیده... به علاوه آنهایی كه سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.
پس از گذشت یك هفته ،باالاخره بازی تمام شد و بچه ها راحت شدند. آنگاه معلم منظور اصلی خود را این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است كه شما كینه آدم هایی را كه دوستشان ندارید را در دل خود نگه دارید و همه جا با خود ببرید . بوی بد كینه و نفرت ، قلب شما را فاسد می كند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می كنید


منبع : حیانیوز
منتظر بازدید : 327 یکشنبه 13 بهمن 1392 نظرات (0)

 

ﻣﻘﯿﻢ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻮﺩ

ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ

ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ.

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ 20 ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !


ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :

ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟

ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺑﺮ خود ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻡ ﻭ ...

ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﯼ ...

ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ که ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ.

ﻣﻮﻗﻊ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ

"ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ."


ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯽ؟


ﮔﻔﺖ مدتها است که ذهنم درگیر است...

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻤﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻡ،

ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻤﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﺑﻮﺩﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ

ﺷﺪﯾﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ .

ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺮﻁ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﯿﺎﯾﻢ ...

ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ !

.

.

.

می گفت :

ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﺣﺎﻟﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻏﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ .

ﻣﻦ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺩﻡ

ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ

.

.

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺴﺖ ﭘﻨﺲ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ.

.

.

.

ما....!

روزانه با اعمالمان چقدر خرید و فروش میکنیم؟

.

.

.

بهای دین ما چقدر است؟

یک شکلات؟



یک میلیون تومن پول؟


یک ماشین؟



منبع : چادرم
منتظر بازدید : 563 پنجشنبه 10 بهمن 1392 نظرات (0)

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.

به گزارش جهان آن مرحوم می فرمایند : پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌ دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند ...
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم.
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم
آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.


به نقل از انجمن دانشجویی حیا

منتظر بازدید : 380 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

طلبه ای ساده بودم درسهایم هم خوب نبود ./ یک روز چند طلبه دور هم نشسته بودیم یکی عکسی از زنی دستش بود گفت این عکس زیباترین زن جهان است کی حاضر است یک شب عقد حلال با این زن بودن را با یک لحظه دیدن علی ع عوض کنه / عکس دست به دست توی انها چرخید هنوز به من نرسیده بود که انقلابی در من ایجاد شد از جایم بلند شدم گفتم من حتی دیدن عکس این زن را هم با دیدن عکس علی هم عوض نمی کنم تا چه رسد .... همه معترض شدند که بابا بیا ببین چه عکسی ست فقط عکس است دیگه. ولی من اعتنایی نکردم آن جمع را ترک به طرف حجره ام رفتم دیدم هوا به شدت گرم است نمی شود به داخل اتاق رفت دم در روی پله ها نشستم خوابم گرفت به دیوار تکیه کردم یک دفعه در خواب دیدم یک سالن بزرگی است داخلش پر است از علمای بزرگ سابق در صدر جلسه یک کرسی دیده می شد علی ع روی آن نشسته بود قنبر و مالک اشتر هم کنارش بودند دیدم در ان جمع علی ع مرا مورد خطاب قرار داده و با نام مرا به محضر خویش فرا خواند و از من تشکر کرد مرا مورد لطف و محبت قرار داد از خواب بیدار شدم هنوز آن لذتی که در خواب به من با دیدن چهره مولا دست داده بود همراهم بود دیدم همه این نشستنم و خواب و بیدار شدنم 8 دقیقه طول کشیده از جا بر خواستم دیدم هنوز طلاب سر گرم آن عکس هستند به آنها گفتم من نتیجه انتخابم را گرفتم . از آن به بعد به طور عجیبی به موفقیتهای علمی پی در پی رسیدم که اگر علامه جعفری شدم حاصل آن نگاه نکردن به عکس بود که سرنوشتم را عوض کرد . . .


منتظر بازدید : 476 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

 

حضرت باقر (علیه السلام ) فرمود زنى هرزه گرد با چند نفر از جوانان بنى اسرائیل مصادف شد. با قیافه به ظاهر آراسته خود آنها را فریفت . یكى از جوانان به دیگرى گفت اگر فلان عابد هم این زن را ببیند فریفته اش ‍ خواهد شد. زن آلوده این سخن را شنید، گفت به خدا سوگند تا او را نفریبم به خانه برنمى گردم .

هنگام شب به محل عابد رفت در را كوبید گفت زنى بى پناهم امشب مرا در خانه خود جاى ده . عابد امتناع ورزید. زن گفت چند نفر جوان مرا تعقیب مى كنند اگر راهم ندهى ، آنها برسند از چنگشان خلاصى نخواهم داشت . عابد این حرف را كه شنید او را اجازه ورود داد همین كه داخل خانه شد لباس از تن خود بیرون كرد و قامت دلاراى خویش را در مقابل او جلوه داد.
چشم عابد به پیكر زیبا و اندام دلفریب او افتاد. چنان تحت تاءثیر غریزه جنسى واقع شد كه بى اختیار دست خود را بر اندامش نهاد.
در این موقع ناگاه به خود آمده متوجه شد چه از او سرزده دیگى بر سر بار داشت ، براى تهیه غذا زیر آن آتشى افروخته بود. جلو رفت دست خود را بر آتش نهاد. زن پرسید چه كاریست كه از تو سر مى زند؟ جواب داد دست من خود سرانه كارى كرد او را كیفر مى دهم . از دیدن این وضع زن طاقت نیاورده ، از خانه او خارج شد در بین راه به عده اى از بنى اسرائیل برخورد، گفت فلان عابد را در خانه یابید كه خود را آتش داد. وقتى آمدند مقدارى از دست او را سوخته یافتند

به نقل از فرهنگ نیوز 

منتظر بازدید : 287 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

حتما دیدین و یا شنیدین که در مراسم قرعه کشی جام جهانی ، خانمی مجری برنامه بود که حجابش منشوری (!) بود ، درسته که رفتارش به زعم ما نامناسب بود اما یه درس بزرگ تو حرفاش بود که خیلی حرف داشت ...

یه گزارشگر ایرانی با اون خانم مصاحبه کرد و در مورد وضعیتش صحبت کرد . اون خانم اعتراف کرد که مانند دیگر زنان غربی عمل کرده و فقط چیزی که عرف بوده رو انجام داده ، اما قول داد که برنامه توپ طلا ، حتما حجابی رو که مورد پذیرش عمومه انتخاب کنه ، این رفتارشه که واقعا باید واسمون درس باشه .
چند نکته رو لازم دیدم که بگم :
* اول اینکه تمامی این حرف ها زمانی زده شد که یه سری آدم ایرانی (!) به صفحه اجتماعی این خانم حمله برده بودند و مثله اینکه کامنت های نه چندان زیبایی قرار داده بودند اما اون خانم گفت که نظر من نسبت به ایرانی ها تغییر نکرده ، رفتاری که خیلی از ماها (خودمو می گم ) هرگز نمی تونیم درکشون کنیم .
* دوم این که اون خانم اشاره کرد به عرف عمل کرده ، راست هم گفته ، اما مشکل ما این جاست که متاسفانه تو مملکت اسلامی ما ، عرف تبدیل شده به مانکن بودن و بی حجابی و ساپورت پوشی ، و باز هم متاسفانه تر (!) این که کسی که چادر سر می کنه شده امل !! 
* سوم این که قول داد به دیگران و فرهنگشون احترام بزاره ، اینه که خیلی اهمیت داره ...

و اما مشروح خبر به شرح زیره:
شارا: امید حبیبی نیا، روزنامه‌نگار ایرانی در ار اف آی، گفتگویی با فرناندا لیما انجام داده و از حواشی پیش آمده برای او توسط ایرانیان سوال کرده است:

«اینترنت این اجازه را می‌دهد تا مردم خود را آنگونه که می‌پسندند بروز دهند»

فرناندا لیما، 36 ساله مدل و مجری معروف بزریلی، مجری برنامه قرعه کشی جام جهانی 2014 می‌گوید:

 من فارغ‌التحصیل رشته روزنامه نگاری هستم و 15 سال است که در رسانه‌ها مشغول به کارم، در نتیجه معتقدم آماده مجری‌گری چنین برنامه‌هایی هستم. من بسیار خوشحال بودم که مجری‌گری برنامه بین‌المللی دیگری را بر عهده داشتم. برنامه‌ای که در سرتاسر جهان به نمایش در می‌آید و کار من بیشتر دیده می‌شود. این برنامه به نوعی به رسمیت شناختن توانایی‌های من بعد از سال‌ها تلاش در این زمینه بود و البته فرصتی برای به چالش کشیدن خودم. زمانی که از من خواسته شد تا مجری برنامه باشم، همچنین از من خواسته شد تا لباسی طلایی رنگ بپوشم که تا زانوی من بود، لباسی که به نوعی مناسب آب و هوای «باهیا» هم بود.

من لباسی را پوشیدم که از من خواسته شد. من یک حرفه‌ای هستم و آنچه را که عرف است دنبال می‌کنم. نه من و نه هیچ کس دیگری در این برنامه فکر نمی‌کرد چنین اتفاقی رخ دهد و گرنه، معتقدم میشد تیپ و ظاهر دیگری نیز انتخاب شود. من درمورد حملات و عذرخواهی ها شنیدم، البته شبکه‌های اجتماعی را خیلی دنبال نکردم.

 هر فردی محصول فرهنگی است که در آن زندگی می‌کند در نتیجه من همانگونه که یک زن غربی در یک برنامه عظیم بین‌المللی لباس می‌پوشد، لباس پوشیدم. باهیا هم جایی است که دمای هوای آن غالبا بالا است.


من گمان می‌کنم اینترنت این اجازه را به مردم می‌دهد تا خود را آنگونه که می‌پسندند بروز و ظهور دهند. معمولا اظهارنظرهای خشونت آمیزتر باعث جلب توجه بیشتری می‌شوند و این خود به گستاخی بیشتر منجر خواهد شد. اما من ترجیح می‌دهم فکر کنم انسان‌های بیشتری با قصد و نیت خوب و خوش قلب وجود دارند. کسانی که تفاوت را بین انسان ها به رسمیت می‌شناسند و با ذهنی بازتر و هوشمندانه‌تر از کسانی که حمله می‌کنند، به مخالفت و مناظره می‌پردازند. در مورد مردم ایران باید بگویم، نظر من به خاطر کامنت‌های توهین آمیز تغییر نکرده است. من همچنان به فرهنگ و همه انسان‌ها احترام می‌گذارم و سعی می‌کنم هیچ کس را قضاوت نکنم تا خودم نیز مورد قضاوت دیگران قرار نگیرم. من انتظار ندارم مورد عشق و علاقه همه قرار بگیرم، اما تلاش می‌کنم عاشق همه باشم و هر روز انسان بهتری نسبت به گذشته شوم. فرهنگ‌های مختلف و نقطه نظرات متفاوت همیشه زمینه‌ای برای گفتگو بین انسان‌هاست، گفتگو و مناظره پدیده‌ای «سلامت» است اما خشونت هیچ گاه اینگونه نخواهد بود.


مجری جنجالی به همراه همسر و فرزندانش
 من می‌خواهم بگویم به خاطر تمام اتفاقاتی که افتاده متاسفم. من به هیچ وجه قصد نداشتم هیچ کشور، فرهنگ و یا مردمی را به هر شکلی مورد حمله و بی احترامی قرار دهم. من به هیچ‌وجه قصد نداشتم باعث نوعی از جنجال و یا رفتار خجالت‌آور شوم. من اطمینان می‌دهم که این اتفاق را به عنوان یک درس یاد خواهم گرفت و در انتخاب لباس برنامه «توپ طلا» آن را در نظر خواهم داشت تا همه بتوانند آن را تماشا کنند.

پ.ن مدیر:ابتدا از محمد جان عذر میخوام که توی پستش دخالت کردم  و کمی تغییرش دادم،دوم هم باید بگم درسی که من از این موضوع گرفتم این بود نباید زود قضاوت کرد...این نکته رو هردفعه به خودم یادآوری میکنم  و امیدوارم هرچه زودتر کامل اجراش کنم...

 

منتظر بازدید : 422 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (1)

متاسفانه ، مدتی است که مشاهده می کنم در برخی سخنان و گفت و گو ها عباراتی مانند علیه السلام ، حضرت ، امام و ... از اسم حضرات آل الله حذف می شود و افراد این عزیزان را علی ، حسین و ... ( بدون نشانه احترام ) خطاب می کنند . خواهشمندم اطلاع رسانی کنید و در گفتگو ها و متون خود و ... از این حضرات دفاع کنید .

اجرتان با سیدالشهدا 

منتظر بازدید : 379 سه شنبه 14 آبان 1392 نظرات (0)

در بنى اسرائیل مرد نیكوكارى بود كه مانند خود ، همسری نیكوكار داشت مرد نیكوكار شبى در خواب دید كسى به او گفت: خداى متعال عمر تو را فلان مقدار كرده كه نیمى از آن در ناز و نعمت و نیم دیگر آن در سختى و فشار خواهد گذشت اكنون بسته به میل توست كه كدام را اول و كدام را آخر قرار دهى.
مرد نیكوكار گفت : من شریك زندگى دارم كه باید با وى مشورت كنم. چون صبح شد به همسرش گفت: شب گذشته در خواب به من گفتند نیمى از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختى و تنگدستى خواهد گذشت اكنون بگو من كدام را مقدم بدارم؟
زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب كن.
مرد گفت: پذیرفتم.
بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را براى وسعت روزى انتخاب كرد. به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روى آورد ولى هر گاه نعمتى بر او مى رسید همسرش مى گفت از این اموال به خویشان خود و نیازمندان كمك كن و به همسایگان و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتى به او مى رسید از نیازمندان دستگیرى نموده و به آنان یارى مى رساند و شكر نعمت را بجاى مى آورد تا اینكه نصف اول عمر ایشان در وسعت و نعمت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند:
خداوند متعال به خاطر قدردانى از اعمال و رفتار تو كه در این مدت انجام دادى همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود : 
- تا پایان عمرت در آسایش و نعمت زندگى كن

منتظر بازدید : 594 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (1)

  این داستانک خیلی کوتاه ولی بسیار پرمعنا هست،پیشنهاد میکنم این رو مطالعه کنید:

    حضرت موسی(ع) به خدا گفت:

     کاری کن تا از حرف مردم در امان باشم.

   خدا گفت:

    چگونه کاری را که نتوانستم برای خود انجام دهم برای تو انجام دهم؟؟؟؟

منتظر بازدید : 393 جمعه 17 خرداد 1392 نظرات (0)

شیطان به رسول خدا(ص)گفت:

 طاقت دیدن و تحمل 6 خصلت آدم را ندارم:

1-وقتی به هم میرسند سلام میکنند.

2-با هم مصافحه میکنند.

3-برای هرکاری انشاءالله می گویند.

4-ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.

6-تا نام حضرت محمد را می شنوند صلوات میفرستند. 

 

 

عید مبعث مبارک!

 

منتظر بازدید : 340 یکشنبه 29 بهمن 1391 نظرات (0)
  سلام,تصمیم گرفتم در روز تولدم یه داستان حمکت آمیز و پندآموز براتون بزارم.


در روزگار عیسی(ع),سه مرد در راهی میرفتد.فراگنجی رسیدند.گفتند:یکی را بفرستیم تا ما را خوردنی آورد.یکی را بفرستادند.آن مرد بشد و طعام بخرید,با خویش گفت:مرا باید زهر در این طعام کردن تا ایشان بخورند و بمیرند و گنج به من بماند.
  آن دو مرد دیگر گفتند:چون این مرد باز آید و طعام بیاورد,وی را بکشیم تا گنج به ما بماند.چون او بیامد و طعام زهرآلود بیاورد,وی را بکشتند.پس طعام بخوردند و هر دو بمردند.
  عیسی(ع)آن جا بگذشت با حواریان.گفت:بنگرید که چگونه هرسه مرد از بهر وی کشته اند و وی از هر سه بازمانده.
  و این پندی است بر جویندگان دنیا از دنیا.*

*=نصیحه الملوک,محمد غزالی
منتظر بازدید : 406 دوشنبه 18 دی 1391 نظرات (0)
  یکی از معاریف،گوسپندان داشت و هر روز شیر آن گوسپندان بدوشیدی و آب بسیار برآن ریختی.شبان گفتی ای خواجه خیانت مکن که عاقبتِ آن وخیم است.خواجه بدان التفات نکردی.روزی گوسپندان در دامن کوهی بودند.ناگاه در آن کوه بارانی عظیم آمد و سیلی روان شد و جمله ی گوسپندان را ببرد.شبان به نزدیک خواجه آمد،خواجه گفت:چرا گوسپندان را نیاوردی؟
  شبان گفت:
آن آب ها که شیر می آمیختی جمله جمع گشت و سیل شد،بیامد و گوسپندان را برد تا عاقلان را معلوم شود که
در خیانت برکت نیست

  دوستان خوبم،ما هم در زندگی مانند این فرد عمل میکنیم و به فکر عواقبش نیستیم،امیدوارم که بتوینیم هر روز از یه گناه دوری کنیم که اگه بتونیم شاهکار کردیم.
  نظر فراموش نشه و برای ظهور آقا دعا کنید. فعلا بای...

منتظر بازدید : 388 چهارشنبه 29 آذر 1391 نظرات (0)
آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،

شیطان دچار درد شدید در سر می شود

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

فریب شیطان را نخور!!!!!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

به امید اینکه همه در پناه قران باشیم...!!!

برای دانلود متن کلیک کنید.

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
مهدی جان!ما به ظاهر منتظرانت ساده گرفته ایم آمدنت را...و همچنین ساده گرفته ایم انتظار را...ماراببخش. این پایگاه سعی براین دارد تا نمایش قطره ای از شوق منتظران را ب نمایش بگذارد...امیداست ک مورد رضایت خداوند و حضرت مهدی(عج)قرار گیرد... پیامک پایگاه: 30002223000127
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    پایگاه ما به چیزی بیشتر نیاز دارد؟
    مطالب وبلاگ را چگونه ارزیابی می کنید؟
    نمازتون قضا نشه

    صلوات سرا
    برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (ع) و سربلندی امت اسلام و پیامبر اکرم (ص) صلواتی بفرستید و بر روی آیکون زیر کلیک کنید :
    <!--tools.7Learn.com : SalavatShomar Start-->
    <div id="slt-box8" style="text-align:center"></div>
    <script type="text/javascript" src="http://tools.7learn.com/code/slt/slt8.js"></script>
    <!--tools.7Learn.com : SalavatShomar End-->
    آمار سایت
  • کل مطالب : 351
  • کل نظرات : 98
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 78
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 50
  • بازدید امروز : 134
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 703
  • بازدید ماه : 2,140
  • بازدید سال : 10,847
  • بازدید کلی : 590,109
  • کدهای اختصاصی
    seyedrezabazyar
    ما را دنبال کنید

    Instagram

    Image result for ‫آیکون تلگرام‬‎

    بخش جنگ نرم

    جنگ امروز ما،
    جنگ نرم است.

    _گوشه ای از سخنان مقام معظم رهبری_


    چادر مشکی تو
    برایت امنیت می آورد
    خیالت راحت،
    گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند...



    سامانه پیامکی فترت
    http://fatrat.persiangig.com/image/smart_phone_icon2.jpg
    آیه هفته

    قُلْ سِيرُ‌وا فِي الْأَرْ‌ضِ فَانظُرُ‌وا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ ۚ كَانَ أَكْثَرُ‌هُم مُّشْرِ‌كِينَ ﴿٤٢


    ترجمه:
    بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد فرجام كسانى كه پيشتر بوده [و] بيشترشان مشرك بودند چگونه بوده است.» (۴۲)



    _سوره روم،آیه 42_