بر روح تمام شیعیان تیغ زدند

بر مردترین مرد جهان تیغ زدند

خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد

انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.

***

به فرق نازنینش کی اثر می کرد شمشیر

یقینا ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت . . .

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی

شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی

لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم

سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

  پ.ن: سلام،شبهای قدر امسال هم فرا رسید تا دلهای مشتاقان نور امشب تکیده شود و سرنوشت یک ساله بندگان نوشته شود.ضمن عرض تسلیت این ایام بنده حقیر رو از دعای خیرتون محروم نکیند.

بسم الله النور

سلام به ماه خدا…
سلام به ماه دلدادگی…
سلام به ماه رمضان …

بارالها:سفره برکتت را گشوده ای تا من میهمانت شوم ای کاش قدر میزبان را بدانم . صدایی می اید ! اری صدای دفهای  فرشتگان است ، در اسمان شوری برپا شده است ، هیاهویی بپا شده است ، میلیاردها موجود انسان نما متوجه اتفاقی شده اند و آن ماه میهمانی خدا است . دلها یادش کرده اند  صدایش میکنند ، نور را نشان همه میدهند ،  ۳۰روز عاشقی و عشق بازی در راه است ، اما در این طریق همه حرمت میزبان را نگه خواهند داشت .

و من هنوز در کنار مسیر جاده ی منتهی به خدا در مانده ام  و منتظرم تا کسی دستم را بگیرد . الهی! توفیق ده رمضان امسال نامهای زیبات از همه وجودم برخیزه…. فرصت ده رمضان امسال شب قدر را قدر بدانم و درک کنم …. توفیق ده وقت سحر لحظه دلدادگیم باشد…. از لحظه سحر تا افطار تنها ذکرم برای تو باشد لحظه اخر غرق دروجودت  شوم…. عید فطر با تمام وجود حس کنم که ۱۱ ماه باقی مانده را هم رمضان خواهم دانست…. خدایا! کمکم کن ماه رمضان امسال برای من هم ماه رمضان باشد و ۱۱ ماه باقی مانده رمضانی بمانم……………….. 

خدایا در این ماه فرج آقا امام زمان (عج) را نزدیک بفرما ، سلامتی رهبر معظم انقلای امام خامنه ای  و به همه شیعیان جهان مخصوصا پدر و مادر ها ، برادر و خواهر ها و همسران و فرزندان ما عنایت بفرما . خدایا نسل بعد از ما را محب اهل بیت علیه السلام قرار بده . خداوندا به زندگی همه مسلمانان برکت عنایت بفرما و همه کاربران و اعضای سایت رهبران شیعه را که بودنشان نعمت است ونبودنشان غمی به بزرگی عالم سلامتی همراه با سرشاری عنایت فرما .

آمین یا رب العالمین

 منبع:سایت رهبران شیعه

  شب های قدر امسال هم گذشت....

  تو این پست قصد دارم که خلاصه ای از خاطراتم تو این شب ها رو براتون قرار بدم:

   شب نوزدهم:

   از چند روز قبل حسابی خودمو آماده کرده بودم که نهایت استفاده رو از این شب ها ببرم(که نتوستم تو هیچ کدوم از شب ها به هدفم برسم).نکته جالب این مراسمات این بود که یه قاری کوچولو داشتیم که فک نکنم بیشتر از 6 سال داشت...

  شب نوزدهم رفتم دنبال دوستم که باهم بریم مسجد،وقتی رسیدیم هنوز مسجد بسته بود که دو دقیقه هم طول نکشید که باز شد و مراسم با کمی بی نظمی حدود ساعت 11 شروع شد،اول با روضه خوانی و بعد با سخنرانی،بعد هم قرآن به سر و نهایتش هم دعای جوشن کبیر رو خوندیم و اومدم خونه و طبق معمول ناراحت بودم که چرا تموم شده و چرا من قدرشو ندونستم...

   شب بیست و یکم:

  ایندفعه مراسم کمی با نظم تر برگزار شد،اما میشد بازم بی نظمی رو دید...برنامه های امشب هم مثل شب اول پیش رفت،اما میتونم بگم که خیلی خوب بود،کنار یکی از دوستای خوبم بودم که خیلی چیزا ازش تو شب بیست و یکم یاد گرفتم...

   شب بیست و سوم:

  ایندفعه مراسم کملا متفاوت برگزار شد و با نظمی که میشد گفت از هر دو شب واقعا بهتر بوده،اما نمیدونم چرا شب آخر به فکر افتادند،ایندفعه اول سوره هایی که برای شب بیست و سوم روایت شده،خوانده شد و بعد سخنرانی بود که خیلی خوب بود و درمورد استفاده از این عمر بود که اتفاقا مدتیه تو فکرم که چه جور ازش استفاده کنم...بعد سخنرانی هم که قرآن به سر و بعد روضه و نهایتا جوشن کبیر رو خودندیم و

  اینم ماجرای سه شب قدر من به طور خلاصه بود،که همون طور که اول گفتم نمیدونم که بخشیده شدم،نشدم؟تغییرکردم یا نکردم؟