- امشب را فرصت خواسته اند.
- حتما برای عبادت!
- آری… ولی من كه می گویم ترسیده اند امیر. می خواهند در تاریكی فرار كنند. نگهبانها را زیاد كنم؟
- احمق! كسی كه خون علی در رگهایش است نمی ترسد. این را فراموش نكن.
عمر سعد این جمله را گفت و از جا بلند شد.
- پیروزی با ماست، چه امروز چه فردا.
در چهره و صدایش تردیدی پیدا بود كه ....
به ادامه مطلب مراجعه کنید....